۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

باور کنید از اینجا به بعد همه چیز دست خودمونه...

هنوز تاجزاده حرفش تموم نشده یه عده دوباره بحث اعتقادات میرحسین و دوران طلایی و... رو کشیدن وسط و میگن تا درباره اون مسائل شفاف حرف نزنید ما نمیایم تو خیابون.
به نظرتون اسم این بهونه ها چیه؟ من با کمال احترام باید بگم یا نادانی ست یا خیانت. چراکه برای من خیلی جالبه که این دوستان چرا به انقلاب های در حال وقوع دقت نمیکنن؟ از تونس و مصر بگیر یا یمن و لیبی و... تو همه این انقلاب ها مردم رهبری کردن و پیروز شدن. پیشنهادات هم همیشه از طرف یه سری فعال سیاسی و اجتماعی شناخته شده مطرح میشد که ایده هاشون رو از مردم میگرفتن. بعد از پیروزی هم با انتخابات از همه اعتقادات و جبهه ها، مجلس یا شورایی تشکیل دادن برای نوشتن قانون اساسی و در نهایت رفراندوم قانون اساسی از مردم.
اما ما هنوز تو پیچ رهبری جنبش و اعتقادات میرحسین و... گیر کردیم. ما ایرانی ها تا کی باید گوسفند باشیم و دنبال چوپان بگردیم؟ چرا باور نمیکنید همه چیز دست خودمونه؟ چرا باور نمیکنید میرحسین کارشو انجام داد و رفت؟ چرا باور نمیکنید از اینجا به بعدش دیگه با خودمونه؟ چرا باور نمیکنید میرحسین وظیفه داشت مارو بیدار کنه و زندان و حبس رو به جون بخره؟ چرا باور نمیکنید بعد از پیروزی فرقی بین موسوی و رضا پهلوی و... نیست و همه مردم نقش خواهند داشت؟
دوستانی که دربند اعتقادات میرحسین و اصلاح طلبان هستند نمونه ی بارز کسایی هستن که سال 57 با رهبری خمینی انقلاب کردن و این نظام رو به وجود آوردن. این دوستان با این افکارشون ثابت میکنند که به رهبر نیاز دارن و به عبارت دیگر به بت به شاه به ولی فقیه و... که بعد از پیروزی مثل خمینی بهمون خیانت کنه و کار خودشو پیش ببره...
به اینکه از اینجا به بعد همه چیز دست خودمونه و هیچ کس دیگه نمیتونه برای ما کاری کنه، ایمان بیاورید. خودباوری خودباوری خودباوری...

ایده برای شروع دوشنبه های اعتراض

با پیشنهاد تاجزاده برای شروع دوشنبه های اعتراض هدر دادن وقت صلاح نیست. حالا که تب مرگ قذافی و خیزش مردم سوریه داغه و حاکمیت بسیار ترسیده باید شروع کنیم و حریف ترسو رو هر هفته یک قدم به عقب ببریم.
البته قبل از هرچیز باید ایده های یکدیگر رو بشنویم و به نتیجه برسیم که بهترین، کم خطرترین و موثرترین راه کدام است، ایده های نو برای اطلاع رسانی شهری، مکان های جدید برای تجمع، راه جدید برای تشکیل هسته ی اولیه و در نهایت اطلاع رسانی این موارد به صورت اعلامیه در سطح شهر و در نهایت قرار گذاشتن در یک دوشنبه و شروع فاز جدید جنبش.
منتظر ایده ها و پیشنهادات شما هستیم.

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

بالاترین شده جنگ موافقان و مخالفان مجاهدین،

واقعا به کجا داریم میریم؟ زندونا پر زندانی سیاسی شده، زنان دورانی را سپری می کنند که در تاریخ ایران بی مانند است، فقر به حلقوم مردم دست انداخته، فساد و تجاوز در تمام جامعه سایه انداخته است و هزاران درد مشترک دیگر که این روزها به طور کلی فراموششان کرده ایم و چسبیدیم به جنگ روانی یک سری مجاهد که هدفشون فقط جلب توجه است. دست از این بازی گرفته شدن بردارید و کمی به فکر مردم داخل کشور باشید و نگذارید مردم در جامعه مجازی هم به حاشیه رانده شوند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

بهترین و موثرترین راه حل کنونی، فشار برای آزادی موسوی و کروبی است

در حال حاضر به لطف دروغ پراکنی های حکومت، نفوذ بین ما، چوب لای چرخ کردن های اصلاح طلبان درون نظام داخلی و تمامیت خواه های خارجی، دستگیری موسوی و کروبی و سایر چهره های شناخته شده جنبش باعث شده تا در بین مردم معترض شکاف ایجاد شود و فراخوان ها از قبل با شکست روبرو شود، تنها کسی که می تواند این شکاف را پر کند و باعث متحد شدن مردم شود شخص میرحسین موسوی است.
اما چه سود که ایشان در خانه اش زندانی است و هیچ راه ارتباطی با بیرون ندارد اما وظیفه ما چیست؟ دست روی دست گذاشتن و نظاره گر اعدام و قتل ها و تجاوزها شویم؟ یا فشار برنامه ریزی کردن برای ایجاد فشار در جهت آزادی موسوی و کروبی؟
به دنبال راهکاری برای آزادی این عزیزان باشید که به جز دستان موسوی کسی نمی تواند گره را باز کند، بهتر است خودمان را گول نزنیم.

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

در حال حاضر هیچ نیروی سرکوبگری در ولیعصر نیست

بچه ها از ولیعصر زنگ زدن و گفتن هیچ نیروی امنیتی و گارد و پلیس و بیسیجی و... نیست و جو کاملا عادیست... می گفت جلو  صدا و سیما بیشتر از همیشه نیرو بود... تو مسیر ولیعصر تا ونک هم اصلا نیرویی نیست. دوست من می گفت همین الان اعلام کنید بیائید ولیصر اوضاع مساعد و عالیه...

من بسیجی نبوده و نیستم، اگر امروز کشته شدم شما شهادت بدید که من بسیجی نبوده ام

بعد از 25 بهمن امروز اولین باره که می خوام دوباره برم راهپیمایی، راستش هیچ چیز مرا به اندازه این نمی ترساند که سرنوشتی مثل صانع ژاله داشته باشم. اصلا نمی تونم قبول کنم که هویتم را بدزدند، به امید آزادی... همه با هم ولیعصر ساعت 6

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

22 خرداد رسیده و من حقم رو می خوام/ نمی ترسم ولی برام دعا کنید، فردا تنها میرم.

می دانم که مزدوران و خون خواران تشنه خون من و امثال من هستند اما مگر خون من رنگین تر از خون ندا و سهراب و محمد و صانع و هاله و... است؟ حق رو همینجوری به آدم نمی دن باید خودت بگیری، منم سر سفره پدر و مادرم بزرگ شدم و از بچگی یادم دادم که باج ندم، حتی به پدرم، تا اینجای زندگیمو سوختن و دودش به فلک رسیده، بذار یه بار هم من عزممُ جزم کنم و برم حق طلبی کنم. از شما چه پنهون من نه دنبال موسوی و کروبی هستم و نه دنبال هیچ شخص دیگه ای، دنبال زندگی خودم هستم و می خوام بقیه عمرم رو تو یه کشور آزاد زندگی کنم، منی که عرضه و پول مهاجرت ندارم پس باید همینجا بجنگم، منی که سه ساله کتابم در حسرت مجوز داره خاک میخوره باید یه تکونی به خودم بدم. از هیچی نمی ترسم ولی برام دعا کنید...